ژانر: درام
کارگردان: فرانک دارابونت
سال انتشار: ۱۹۹۴
محصول: آمریکا
نویسنده: استیون کینگ
فیلم زیبای The Shawshank Redemption یا همان رستگاری در شاوشنک، یک درام آمریکایی بسیار مشهور در تمام دنیا است، ساخته Frank Darabont (فرانک دارابونت)، کارگردان، نویسنده و تهیه کننده محبوب آمریکایی، که تا کنون آثار جالب توجه زیادی را کارگردانی کرده، از جمله این آثار می توان به فیلم فوق العاده زیبای The grin Mile یا مسیر سبز اشاره کرد، این فیلم تقریبا پنج سال بعد از رستگاری در شاوشنگ منتشر شد که توانست جایزه اسکار را از آن خود کند.
فیلم رستگاری در شاوشنگ، برگرفته از یک داستان کوتاه، اثر نویسنده مشهور و خلاق آمریکایی استیون کینگ است، نام داستان کینگ، Rita Hayworth and Shawshank Redemption بود.
فیلم رستگاری در شاوشنگ، داستان یک بانکدار به نام اندی دوفرین (Tim Robbins) را نشانمان می دهد که به جرم قتل معشوقه خود، محاکمه و به زندان می افتد؛ این در حالی است که اندی ارتکابش به این جرم را انکار می کند.
حالا این بانکدار ثروتمند و شیک پوش مجبور می شود سال های طولانی ای را در زندان، با آدم هایی از طبقات ضعیف تر جامعه زندگی کند، از متجاوزین گرفته تا خلافکاران دیگر!
اندی در طول مدتی که زندانی است با یکی از زندانیان به نام “الیس بوید ردینگ” (Morgan Freeman) ارتباط دوستانه برقرار می کند؛ او که در زندان به این معروف است که می تواند هر شیئی را به زندان وارد نماید به اندی کمک می کند تا بتواند یک چکش کوچک و همچنین یک پوستر از Rita Hayworth، رقاص و بازیگر مشهور دهه نود میلادی را به سلولش بیاورد؛ این چکش به قدری کوچک و ظریف است که سوراخ کردن دیوار زندان با آن صدها سال زمان خواهد برد ! پس هیچ شکی متوجه اندی نمی شود.
رفته رفته اندی می تواند با رئیس زندان هم وارد رابطه شود و از آنجایی که شغلش بانکداری بوده به او کمک کند تا امور کاری و همچنین رشوه ها و مفاسد مالی اش را سامان دهد.
ریتا هیورث، بازیگر خوش چهره و جذاب آمریکایی، نقش خاصی در این داستان ایفا نمی کند و تنها پوستری است که اندرو آن را به دیوار سلولش چسبانده در حالی که هیچ کس نمی داند پست این پوستر چه اتفاقی درحال رخ دادن است.
روزهای زندان برای اندی می گذرد، اما چه چیزی می تواند او را که به هیچ جرمی در قفس افتاده قادر به تحمل این روزها کند؟ خصوصا هنگامی که شواهدی بدست می رسد که اندی قاتل نبوده و شخص دیگری معشوقه او و کسی که با او هم بستر شده را به قتل رسانده.
شاید بتوان فیلم رستگاری در شاوشنگ را نمایشی از امید و خستگی ناپذیری دانست؛ نمایشی که به توسط استیون گینگ به نگارش درآمد و بوسیله فرانک دارابونت به تصویر کشیده شد.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینمای جهان
در محبوبیت و زیبایی فیلم The Shawshank Redemption همین کافی است که پس از انتشارش در سال ۱۹۹۴ نامزد ۷ جایزه اسکار شد و جالبتر آنکه نامزد بیشتر از ۱۲ جایزه دیگر هم گشت؛ امتیازات فیلم چه در IMDB و چه در Rotten Tomatoes جالب توجه بود طوری که در حال حاضر، رستگاری در شاوشنگ در ۲۵۰ فیلم برتر دنیا جایگاه نخست را به خودش اختصاص داده.
همین نکات، فیلم فرانک دارابونت را به یک اثر خاص تبدیل می کند که باید در نقد آن نهایت دقت و حساسیت را به خرج داد.
رستگاری در شاوشنگ علاوه بر اینکه داستان جذابی دارد، توانسته فیلم نامه را هم به شیرینی هرچه تمام تر به جریان بیندازد.
یک داستان و قصه جذاب، تمام آن چیزی نیست که یک فیلم برای دیده شدن به آن احتیاج دارد؛ فیلم باید بتواند علاوه بر جذابیت داستان، “جریان” و “روانی” هم داشته باشد؛ چیزی که آن را در فیلم رستگاری در شاوشنک کاملا احساس می کنیم. داستان به نرمی و ظرافت هرچه تمام تر پیش می رود، طوری که مخاطب حتی متوجه گذر زمان هم نمی شود.
برای همین شاید بتوان، در فیلم رستگاری در شاوشنک، برجستگی مسئله “جریان” را بیشتر از خود داستان احساس کرد؛ درThe Shawshank Redemption روایت داستان بسیار بیشتر از خود داستان جذاب است و این هنر و توانایی کارگردان را در به تصویر کشیدن قصه نشانمان می دهد.
آن چیزی که در فیلم و در تک تک صحنه های آن نمایان است، کانتراستی است از امید و ناامیدی. در رستگاری در شاوشنگ، دنیا و آدمها ناامید و تاریک اند؛ آنها در یک زندان گیرافتاده اند و همه می خواهند از آنجا بیرون بیایند.
هرچند در بیرون از آن محبس هم باز چیزی منتظرشان نیست چرا که بعضی از آنها آنقدر با این حسرت بیرون آمدن از زندان خو گرفته اند و آنقدر در واقعیت، منطق و جهان زندان زندگی کرده اند که افق دیدشان، دیگر از چهاردیواری ای که گیرش افتاده اند نمی تواند فرا تر رود؛ ذهن هایشان آنقدر در زندان مانده که دیگر دنیای قبل از به زندان افتادنشان را هم در جایگاه یک “زندانی” تفسیر می کنند.
در The Shawshank Redemption، برخی زندانیان، دیگر در خاطرات و گذشته های خودشان هم باز همچون یک زندانی اند؛ پیر مرد محبوسی که در زندان، دوست الیس و اندی به حساب می آمد و در اواسط فیلم، پس از آزاد شدنش از زندان خودش را دار می زند به خوبی بیانگر همین نکته است.
در The Shawshank Redemption دنیا تاریک و خاکستری است و انگار زمان نمی گذرد اما اندی، همان سوژه امیدوار و رنگی فیلم است. چیزی که حتی در تریلر فیلم رستگاری در شاوشنک هم به روشنی میتوانیم ببینیم.
از دست ندهید: نکاتی که در فیلم های نولان اهمیت دارند
اندی، پس از حیرت ناباورانه اش هنگام محکوم شدن در برابر قاضی و پس از ورود به زندان و تحمل بعضی سختی ها و آزارها که بیشترشان به خاطر ناهمگونی و عدم سنخیت او با زندانیان دیگر بود، به تدریج می تواند زمانش را بدست گیرد.
این خاصیت زندان (جهان) است، در آن، زمان توقف می کند، و انگار هیچ چیز نیست تا آدم آن را زندگی کند؛ صبر کردن سخت می شود چرا که زمان، به شکل ملال انگیزی طولانی و کند شده. آدمی در زندان (جهان) وقت نمی گذراند، بلکه به وقت کشی روی می آورد.
اما اندی، در چنین جهان بیهوده و تاریکی، موفق می شود تا بر زمان غلبه کند و افسار آن را بدست گیرد؛ او وارد کتابخانه زندان می شود و آنجا را توسعه می بخشد، به یکی از زندانیان کمک می کند تا دیپلمش را بگیرد و از همه مهم تر، هرشب، کمی از دیوار سلولش را سوراخ می کند!
طرح ریزی، چیزی است که به زندگی در زندان (جهان) هدف و معنا می بخشد؛ طرح ریزی، منوط به انتخاب کردن است و آدمی وقتی می تواند انتخاب کند، که زمانش را بدست خودش گرفته باشد. اندی طرح میریزد و انتخاب می کند.
امید در فیلم رستگاری در شاوشنگ، عنصری کاملا سابجکتیو و ذهنی است، واقعیتی که اندی در آن است، زندانی است، محلی کسالت بار که در آن خلافکاران، متجاوزان، دزدان و غیره یکجا زندگی می کنند؛ اندی تلاش می کند تا از این زندان سخت و مهیب، روزنی به بیرون بیاید، یا شاید بهتر است بگوییم ایجاد کند!
واقعا چه چیز می تواند اندی را نجات دهد؟ تعامل با خلافکاران داخل زندان؟ خیره شدن به تصویر Rita Hayworth؟ کتاب انجیل؟ هیچکدام!
هیچکدام به اندی امید و انگیزه برای ادامه دادن نمی دهد؛ اندی یک چیز را به خوبی می داند و آن هم این است که نمی خواهد اینجا بماند؛ زندان جای او نیست؛ برای همین برنامه می ریزد و هدفش را تبدیل به یک طرح می کند؛ طرحی بسیار بلند مدت.
او هر روز کمی از دیوار را سوراخ می کند درحالی که می داند این کار ممکن است سال ها به طول بیانجامد اما چرا سوژه امیدوار ما، ناامید نمی شود؟ چرا پس از مدتی انجام این کار ملاتبار، احساس شکست نمی کند؟
این موضوع، دقت نظر و شخصیت پردازی حساب شده کینگ را نشانمان می دهد: اندی یک بانکدار است، او با محسوسات و همچنین با اعداد سر و کار دارد؛ خیال بافی های بی سر و ته جزء کارهای او نیست، او دقیق است و می خواهد هرچیزی را در قالبی مشخص بریزد تا به فهم درآورد.
اندی امید را، به صورت یک طرح و یک برنامه در می آورد؛ برنامه ای محسوس، با هدفی روشن و مسیری که طول تقریبی آن را پیش بینی کرده این همان نکته ای است که باعث می شود اندی ناامید نشود و به راهش ادامه دهد.
او با طرح جلو می رود و می داند که می خواهد چه کند؛ خیال بافی و رویا پردازی صرف، بدرد او نمی خورد، او رویا و ایده اش را در قالب یک برنامه مشخص می ریزد و همین، درد زمانمندی را از بین می برد و زمان را به کمیتی لذت بخش و رو به جلو تبدیل می کند.
سوژه خیالباف، اگر زیبا ترین رویا ها را هم در سر داشته باشد اما نتواند طرح افکنی کند، زمان را از دست می دهد و اینجا است که زمان بر او غلبه می کند و دیگر نمی گذرد و سوژه در چنگال محکم و زمخت زمانی ایستا، درد می کشد.
وقتی از این منظر به فیلم The Shawshank Redemption نگاه می کنیم، این اثر، فیلمی انگیزاننده و پر از امید است؛ فیلمی است که محال است به تماشای آن بنشینید و پس از پایان آن، احساس خوبی نداشته باشید.
فیلم رستگاری در شاوشنگ به مخاطب خود می گوید که چطور می توان، زندان (جهان) را تبدیل به بستری برای “انتخاب” و “آزادی” کرد و اینکه چگونه می شود زمان را بدست گرفت.
نکته دیگری که در نقد فیلم رستگاری در شاوشنک، شخصیت اندی را دوست داشتنی تر می کند، غرور و عزت نفس او است و اینکه این کاراکتر، غرور را با زیرکی در هم آمیخته. هیچ کجای فیلم، حتی قسمت هایی که اندی به کارهای دون از شان و جایگاه اجتماعی اش واداشته می شود نمی توانید حقارت را در چهره او احساس کنید
او حاضر به تحقیر شدن نیست و هر کاری هم که می کند، تنها برای عملی کردن نقشه هایش و سر درآوردن از جزئیاتی است که ممکن است به کارش آیند.
روی هم رفته باید بگوییم فیلم رستگاری در شاوشنگ، اثری قابل احترام و شایسته توجه است و می تواند جزء فیلم هایی باشد که می خواهید بار ها و بار ها آن را ببنید؛ تنها به یک دلیل:
پس از پایان آن، شما احساس خوبی خواهید داشت!
تماشا کنید: لحظاتی از فیلم THE DARK KNIGHT RISES: انفجار!
– شاید برایتان جالب باشد که این فیلم، با اینکه نامزد دریافت هفت جایزه اسکار شد، نتوانست در هیچ کدام پیروز شود.
– فیلم رستگاری در شاوشنگ، اولین فیلم بلند فرانک دارابونت می باشد.
– فرانک دارابونت، از هواداران داستان های استیون کینگ است؛ در مصاحبه ای که از او در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، وقتی علت علاقه اش به کار های کینگ را پرسیدند به مصاحبه گر جواب داد: ” مثل این می ماند که بپرسید چه چیزی شما را به بستنی شکلاتی جذب می کند!؟”
– اثری که دارابونت با خواندن آن به کینگ جذب شد، رمان “درخشش” یا همان The Shining بود که در دبیرستان آن را مطالعه کرد.
– فرانک دارابونت، شاید برای بسیاری به جهت دیگری شناخته شده باشد: او تهیه کنندگی و کارگردانی فصل اول سریال “مردگان متحرک” The Walking Dead را برعهده داشت.
– شاوشنگ و مسیر سبز و مه، هر سه از فیلم های مشهور دارابونت هستند که بر اساس رمان های استیون کینگ ساخته.
– فیلم The Shawshank Redemption، جایگاه نخست را در ۲۵۰ فیلم برتر IMDB دارد.
نظرتان درمورد این فیلم را با دیگر خوانندگان مجله سینما تیکت در میان بگذارید.
6 دیدگاه
فیلم رستگاری در شاوشنک فوق العاده است
من بسیار با اندی همزاد پنداری کردم. سرگذشتش علاوه بر اینکه ناراحت کننده بود، آموزنده هم بود
ممنونم بابت نقد این فیلم زیبا
ممنونیم از لطف شما
من با این فیلم بارها و بارها اشک ریختم :'((
خیلی از بیننده ها بعد دیدن فیلم، چنین حسی دارن و تنها نیستید در این مورد
دوباره هوس کردم فیلم رو ببینم
مرسی بابت نقد خوبی که نوشتین
خواهش میکنم
خوشحالیم که خوشتون اومده 🙂