خلاصه داستان: دو مرد دریانورد برای حفاظت و رسیدگی از یک فانوس دریایی در یک جزیره دور افتاده عازم می شوند. پس از چهار هفته، طوفان در می گیرد و تنش های بسیاری بین این دو تن رخ می دهد.
کارگردان: رابرت اگرز
بازیگران: ویلیام دفو، رابرت پتینسون
دومین ساخته ی بلند سینمایی رابرت اگرز پس از فیلم جادوگر (the witch)، در ادامه روند فیلمسازی شگفت انگیز او، این بار هم در یک فضای اگزوتیک و خالی از سکنه اتفاق می افتد.
ترکیب فضای دریا، صخره، کلبه، الکل و مرغ های دریایی مزاحم به زودی زمینه ساز جنون دو کاراکتر اصلی فیلم می شود. ویلیم دفو و پتینسون دو دریانورد هستند که برای مراقبت از برج فانوس دریایی وارد این محل لم یزرع شده اند و باید چهار هفته بمانند و پس از آن می توانند جزیره را ترک کنند.
اما اوضاع همیشه بر وفق مراد نیست و عوامل ناخوانده که ظاهرا میهمان همیشگی فیلم های اگرز هستند شرایط را تغییر می دهند. فیلم پیشین اگزر نیز در چنین فضایی اتفاق می افتد: در دل جنگل خالی از سکنه و همراه با میهمان های ناخوانده.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم روزی روزگاری در هالیوود : رویاهای شخصی تارانتینو!
می توان گفت اگرز در فیلم فانوس دریایی لحن و فضای مشابه اما پخته تری را نسبت به فیلم جادوگر اثر نخستش ایجاد کرده است.
در فیلم the witch که کار نو و پر ظرافتی از ژانر وحشت است، تنش بین کاراکترهای فیلم نقش پر رنگی را در ایجاد تعلیق و وحشت ایفا می کند و به نوعی دیالوگ ها هر لحظه مخاطب را در شناخت حقیقت داستان بیشتر سردرگم می کند و به شک می اندازد.
این اتفاق در مورد فیلم فانوس دریایی نیز رخ می دهد. دو شخصیت در دیالوگ هایشان هم از اعماق شخصیتشان چیزی را رو می کنند و هم یکدیگر را متهم به بهم ریختن اوضاع می کنند.
این روش تعلیق در فیلم های ترسناک به شکل کم نظیری در فیلم “thing” نیز به اجرا در آمده است، این دیالکتیک هولناک از مهم ترین دلایل جذابیت و تعلیق در فیلم فانوس دریایی است.
مدت ها پیش نقل قولی را از یک منتقد راجع به فیلم درخشش استنلی کوبریک می خواندم که می گفت:« عنصری که فیلم را در تک تک لحظات گیرا می کند این است که مخاطب به نوعی از ابتدا می داند این اشخاص شاد و خرم قرار است به چه وضعی دچار شوند.»
می توان گفت در مورد فیلم فانوس دریایی نیز این اتفاق رخ می دهد، از ابتدای ورود دو کاراکتر به جزیره و آن نمای ترسناک از نگاه کردنشان به دوربین، می توان حدس زد که فیلم پایان سیاهی دارد البته شاید هم پایانی سرخ داشته باشد!
هر قدر با فیلم پیش می رویم این گمان قوت می گیرد و مخاطب بیشتر لای منگنه تحت فشار قرار می گیرد و این فشار تا ثانیه پایانی ادامه می یابد.
فیلم خیلی زود به پرده سوم می رسد و این اتفاق جای این که خسته کننده شود همچنان جذاب باقی می ماند. افرایم وینزلوی جوان و بی صبر (با بازی رابرت پتینسون) در کنار توماس ویک با تجربه و مرموز (با بازی ویلیام دفو) رابطه ای کاملا متغیر دارند: گاهی خوش خوشان و رقص گاهی هم درگیری و سوء قصد به جان یکدیگر!
فضای بسیار سخت محیطی، موج های یکنواخت و خشن، مرغ های دریایی که در اوج زیبایی بسیار خشن به نظر می رسند و فانوس دریایی مرموز عناصری هستند که به زودی افرایم وینزلو را به هذیان و جنون می اندازند، این اتفاق همان چیزی است که به گفته ی توماس پیر برای دستیار پیشینش رخ داده است.
البته چه کسی می داند؟ شاید هم واقعا رخ نداده باشد و همه اتفاقات به دست توماس مرموز اتفاق افتاده باشد!
فیلم فانوس دریایی یک داستان اصلی دارد و یک سری طرح فرعی که مرتبط با داستان اصلی هستند، این طرح ها عبارت اند از هذیان واره های افرایم وینزلو، از دیدن پری دریایی تا جسد مضمحل شده ی مرد یک چشمی که به خیالش جسد همان مرد دستیار پیشین است و مهم تر از تمام اینها فانوس دریایی درخشان عجیبی که وینزلو اجازه ندارد به آن نزدیک شود و توماس آن را فقط مال خودش می داند.
عناصر داستان اعم از فضا، روایت و شخصیت پردازی کاملا در جای خودشان هستند، کارگردان آهسته و پیوسته مخاطبش را وارد فضای ترسناک داستان می کند و به شدت درگیرش می کند.
بازی بسیار خوب هر دو بازیگر فضای سوررئال فیلم را برای مخاطب قابل باور می کند. چشمان هنرمند ویلیام دفو و حرکات بی نظیر بدن رابرت پتینسون نشان دهنده ی عملکرد درخشان بازیگران فیلم است که الحق بازی دشواری بر عهده داشتند.
از نکاتی که فیلم روی آن تاکید های پر شماری دارد مسئلهی منزلت و طبقه اجتماعی است، توماس به عنوان رییس و افرایم به عنوان زیردست حالات متفاوتی دارند، گویی حتی اگر اجتماعی نیز
از نکاتی که فیلم روی آن تاکید های پر شماری دارد مسئلهی منزلت و طبقه اجتماعی است، توماس به عنوان رییس و افرایم به عنوان زیردست حالات متفاوتی دارند، گویی حتی اگر اجتماعی نیز نباشد طبقات اجتماعی پا بر جاست، این طبقات مانع گفتمان دو شخصیت در ابتدای فیلم است و عقده حقارت و خشونت از نتایج آشکار آن است.
در نقد فیلم lighthouse آنچه بدون شک بیشترین تحسین را بر می انگیزد کارگردانی زبردستانه ی رابرت اگرز است، تقریبا در تمامی سکانس ها با بیننده حرف می زند و شخصیت و موقعیتش را با نماهای هنرمندانه اش به گویا ترین شکل به تصویر می کشد.
ترسی که در داستان فیلم فانوس دریایی وجود دارد ترس از عناصر ناشناخته نیست بلکه ترسی است که از پندار های افسارگسیخته ی انسان نشأت می گیرد و سرانجام نیز خود او را اسیر و مجنون می سازد.
البته ما هنوز هم نمی دانیم دیده های وینزلو وهم است یا واقعیت! اما هر چه هست او را کاملا مجنون خواهد کرد. در این میان توماس نیز او را یاری می کند تا زودتر به سر منزل دیوانگی برسد.
پیشنهاد مجله سینما تیکت: نقد فیلم پلتفرم ؛ استعارهای خشن از دنیایی خشنتر!
در طول مدت فیلم، توماس بارها از خدایان اساطیری یونانی سخن به میان می آورد و به پیشگاه شان دعا می کند، اما در خود فیلم هم اسطوره شناسی قابل مشاهده است.
برای مثال توماس را می توان اسطوره اوکئانوس دانست، خدای دریاها و پیشگویی است، همان گونه که سراسر از آب و اقیانوس می گوید و نیز پیشگویی او از مرگ افرایم وینزلو در پایان فیلم.
از سوی دیگر خود افرایم می تواند پرومتئوس باشد، همان کسی که آتش را از زئوس ربود و زئوس او را به کوه قاف بست تا عقابی هر روز گوشتش را بخورد و هر شب گوشت خورده شده به بدنش بازگردد.
از سمت دیگر افرایم می تواند سیزیف باشد و در سکانس حمل بشکه تا فانوس، توماس به او دستور می دهد بشکه را برگرداند پایین و دوباره برگردد. (دقیقا مثل سیزیف که عذابش این بود که سنگی را به بالای کوه ببرد و پس از به پایین برگشتن سنگ، دوباره همین کار تکراری و بیهوده را انجام دهد)
فیلم سینمایی فانوس دریایی یکی از بهترین های سال ۲۰۱۹ است و علاوه بر منتقدین، مخاطبین نیز از آن رضایت داشته اند و نمراتی که فیلم به دست آورده نیز موید این است.
این نکات، همگی مشوقی هستند تا تماشای فیلم را به شما پیشنهاد کنیم.
نظرتان در مورد این فیلم را با دیگر خوانندگان مجله سینما تیکت در میان بگذارید.
4 دیدگاه
خیلی عجیب غریب بود
فانوس دریایی واقعا فیلم عجیبی بود
و برای فهمیدنش، باید چند بار تماشاش کرد
هیچی ازش نفهمیدم من :/
فیلم سختی بود، حق دارین 🙂