فیلم Once Upon a Time in Hollywood یا همان روزی روزگاری در هالیوود، یک درام کمدی پر حاشیه، پر ستاره و آخرین ساخته کارگردان محبوب و شناخته شده آمریکایی Quentin Jerome Tarantino (کوئنتین جروم تارانتینو) است؛ کارگردانی که به خاطر فیلم های فوق العاده ای چون، ” pulp fiction – 1994″ (داستان عامه پسند) ، ” ۲۰۰۳ – ۲۰۰۴ Kill Bill” (بیل را بکش) و ساخته آخرش در سال ۲۰۱۵ یعنی “The Hateful Eight” یا هشت نفرت انگیز توانسته توجه منتقدان و مردم را به خودش جلب کند.
شاید به جرات بتوان گفت، تارانتینو تاکنون هیچ ساخته بدی نداشته و تمام آثارش خاص و منحصر به فرد است؛ کمتر کسی وجود دارد که اهل فیلم و سینما است اما بگوید فیلمی از او را ندیده.
آثار تارانتیو، مخاطب را به سادگی هرچه تمام تر دچار حیرت می کند تا جایی که دنیای فیلم های این کارگردان آمریکایی، می تواند از خود واقعیت هم واقعی تر شود! مثل داستان واقعی فیلم روزی روزگاری در هالیوود.
فیلم درباره بازیگری است به نام “ریک دالتون” ( با بازی لئوناردو دیکاپریو) که به سبب نقش آفرینی در یک سریال تلویزیونی وسترن که در دهه ۵۰ میلادی پخش میشده معروف می شود. اما پس از پایان سریال، رفته رفته شهرت خودش را از دست می دهد و از طرفی هیچ پیشنهادی هم برای بازی به او نمی شود.
ریک که در ناامیدی فرو رفته و مصرف الکل را بالا برده پیش خودش فکر می کند که شاید دیگر دوران او تمام شده و باید دنبال کار دیگری برای امرار معاش و ادامه زندگی بگردد اما در مقابل ریک، دوست و همکار بلدکار او “کلیف بوث” (با بازی برد پیت) قرار دارد؛ او که در تمامی بازی های ریک، نقش بدلکار او را داشته، مظنون به قتل همسر خودش هم است!
در ادامه ریک و کلیف سعی می کنند تا راهی برای ورود دوباره و ستاره شدن در هالیوود پیدا کنند. از طرفی ماجرای این دو شخصیت مصادف می شود با نقل مکان رومن پولانسکی، کارگردان شهیر لهستانی به همراه همسرش “شارون تیت” (با بازی مارگو رابی) به نزدیکی خانه ریک.
با وقوع چنین اتفاقی، امیدی تازه در دل ریک جوانه می زند تا شاید بتواند با نزدیک شدن به پولانسکی دوباره به دوران اوج خود برگردد. اما اوضاع آن طور که می خواهد پیش نمی رود.
از سویی دیگر، فیلم Once Upon a Time in Hollywood ماجرای قتل شارون تیت را هم دنبال می کند که در واقع داستان واقعی فیلم روزی روزگاری در هالیوود را تشکیل می دهد.
بیشتر بخوانید: نقد فیلم جوکر ؛ گذار از دلقک به جلاد
Once Upon a Time in Hollywood، نهمین ساخته تارانتینو، اثری است که شاید با تصور بسیاری از طرفداران این کارگردان مشهور آمریکایی فاصله زیادی داشت؛ بسیاری از منتقدین و مخاطبان آن را پسندیدند و بسیاری نیز چندان علاقه ای به فیلم نشان ندادند.
اما شاید نخستین نکته ای که باید در فهمیدن آخرین اثر این کارگردان بزرگ در نظر بگیریم این باشد که او نخواسته، انتظار طرفداران و نظر مثبت تمام منتقدین را به خود جلب نماید؛ تارانیتو هیچوقت قصد نداشته برای جذب مخاطب فیلم بسازد و شاید همین، رمز پرطرفدار شدن او است.
بدون شک اکثر مخاطبان این کارگردان متوجه این مسئله اساسی در فیلمهای او شده اند که اولین چیزی که به محض دیدن آثار تارانتینو توجه ما را جلب می کند و حیرت زده مان می کند؛ عنصر “غیر قابل پیش بینی بودن” است.
در فیلم های تارانتینو، جهان یک توده ی بهم ریخته و بی معنا است، یک غول بی منطق و رام نشدنی است و شخصیت ها، در تلاش عبث و بیهوده خود به دنبال اهلی کردن، نظم دادن و معنا بخشیدن به آن اند.
“دنیای تارانتینویی” مثل پازلی است که هیچ کدام از قطعات آن به دیگری نمی خورد و آدم ها قصد دارند هرطور شده این پازل را جفت و جور کنند اما در آخر، جهان، این غول ترسناک مهار نشدنی است که پیروز می شود.
چنین ویژگی ای فیلم های تارانتینو را به آثاری نفرت انگیز اما در عین حال اجتناب ناپذیر تبدیل می کند؛ گویی همه ما به نوعی مجبور و محکوم به تماشا و حتی زندگی کردن آثار این کارگردان هستیم!
حال بیایید با در نظر گرفتن همین نکته، یعنی “غیر قابل پیشبینی بودن” به سراغ Once Upon a Time in Hollywood برویم. آیا از کارگردانی مثل تارانتینو بعید است چنین فیلمی بسازد؟
تارانتینو استاد معنا زدایی و غافلگیری است؛ واقعا چرا باید فکر کنیم کارگردانی مثل او آمده است تا بر محور انتظارات و تصورات ما آثارش را خلق کند؟
تارانتینو، استاد ایجاد شخصیت های نفرت انگیز و کثیفی است که با قهرمان های Marvel و Warner Bors یک دنیا فاصله دارند واقعا چه باعث شده تا فکر کنیم چنین کارگردانی وظیفه دارد خودش را با تصورات مخاطبانش وفق دهد!؟
از طرفی، وقتی بخواهیم به امتیاز فیلم روزی روزگاری در هالیوود نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که این اثر توانسته جایگاه خوبی را در میان فیلم های اکران شده ۲۰۱۹ و همچنین در بین آثار تارانتینو بدست آورد.
امتیاز فیلم روزی روزگاری در هالیوود در IMDB 7.7 از ۱۰ بود و نزدیک چهارصد ملیون دلار فروش داشت. همچنین امتیاز فیلم روزی روزگاری در هالبوود در Rotten Tomatos هم بالا بود و توانست از صد، امتیاز ۸۵ را از آن خود کند.
قبل از تماشای فیلم روزی روزگاری در هالیوود هیچوقت نباید این نکته را از نظرمان دور کنیم که این اثر، یک فیلم کاملا شخصی است و تارانتینو می خواسته فیلم شخصی خودش را بسازد؛ او این اثر را آنطوری که دوست داشته و خودش خواسته ساخته نه آنطور که مخاطبان انتظار داشتند و این همان نکته ای است که این کارگردان بزرگ هالیوود را از خود هالیوود متمایز می کند.
حال به بررسی خود فیلم بازمی گردیم
فیلم روزی روزگاری در هالیوود، باوجود حواشی ای که داشت توانست نظر مثبت بسیاری از منتقدان را به خودش جلب کند؛ از آن گذشته فیلم فروش بسیار بالایی هم داشت طوری که آن را به دومین فیلم پرفروش تارانتینو تبدیل کرد، علاوه بر این، توانست جوایز زیادی را هم از آن خود نماید.
شاید اولین نکته ای که هنگام تماشای فیلم Once Upon a Time in Hollywood توجه ما را به خودش جلب می کند؛ فضا و اتمسفر دهه پنجاه میلادی در فیلم است. فیلم در طراحی صحنه واقعا خوب عمل کرده بقدری که تحسین بسیاری از منتقدان و مخاطبان دیگر را به همراه داشته. با تماشای فیلم قطعا به این نتیجه می رسیم که دریافت جایزه اسکار بهترین طراحی صحنه، بدون شک حق همین اثر بوده است.
انتخاب قاب ها، تصویر برداری و طراحی فضاها در فیلم، به قدری خوب کار شده که شاید بتوان گفت، تارانتیو توانسته با یاری “رابرت ریچاردسون” تصویر بردار مورد علاقه اش، روایت و داستان گویی خاصی را خلق کند که به جای دیالوگ، تنها تصویر است که حرف میزند.
بعضی سکانس ها و صحنه های فیلم، به قدری در فیلمبرداری و طراحی صحنه واقعی و با حس در آمدند که به راستی می تواند مخاطب آمریکایی را غرق در خاطراتش کند! جذابیت و زیبایی طراحی صحنه و فیلمبرداری در این اثر، بدون شک از عوامل مهم بالاتر رفتن امتیاز فیلم روزی روزگاری در هالیوود است.
شاید بتوان گفت، هنر ریچارسون در این فیلم بقدری موثر افتاده که توانسته در جاهایی خلاء شخصیت پردازی و سناریو در فیلم را بپوشاند.
اگر بخواهیم نگاهی نقادانه به داستان فیلم داشته باشیم، خواهیم فهمید که انگار در فیلم Once Upon a Time in Hollywood، اتفاق مهمی نمی افتد؛ یعنی فیلم مخاطب را در انتظار چیزی نمی گذارد و در بستری ملایم و بی فراز و نشیب طی می شود؛ به شکلی که شاید در مواردی مخاطبش را کسل و حتی نا امید از ادامه تماشای فیلم نماید.
همه اینها در حالی است که قصه این اثر و در واقع داستان واقعی فیلم روزی روزگاری در هالیوود که مبنای ساخت این اثر است، داستان بسیار تأثر برانگیزی است.
همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، داستان واقعی روزی روزگاری در هالیوود، ماجرای قتل شارون تیت را دنبال می کند؛ اینکه چگونه بدست پیروان قاتل نفرت انگیز کالیفرنیا، “چارلز منسن” به قتل می رسد.
یقینا اولین چیزی که توجه ما را هنگام دیدن فیلم به خود جلب می کند، نمایش همین حادثه غم انگیز است؛ ما در اثر تارانتینو با چندین شخصیت طرفیم که هریک قصه مربوط به خود را دارند و در نقاطی به قتل شارون تیت مربوط می شود.
ولی روایت فیلم به گونه ای است که مخاطب را از داستانی به داستانی دیگر می پراند و در میان این پرش های پر تکرار، بیننده سررشته اصلی فیلم را گم می کند و رفته رفته رغبت خود را برای دیدن بقیه فیلم از دست می دهد.
در فیلم تارانتینو هدف، گم می شود و یافتن آن را نمی توان از مخاطب انتظار داشت.
علاوه بر این شاید بتوان ایراد دیگر فیلم را در شخصیت پردازی ها گرفت. البته ذکر این نکته شاید لازم باشد که ریک دالتون و کلیف بوث، هر دو شخصیت های خیالی و ساخته دست تارانتینو هستند و ارتباطی با داستان واقعی فیلم روزی روزگاری در هالیوود ندارند.
اما فیلم از شارون تیت (مارگو رابی) هم، که درواقع یکی از شخصیت های اصلی فیلم است و فیلم ماجرای قتل او را تعقیب می کند چندان شخصیت و کاراکتر روشن و دقیقی ارائه نمی کند؛ بیشترین چیزی که ما از این کاراکتر می بینم، راه رفتن، رقصیدن و پاهای او است !
باوجود همه اینها فیلم Once Upon a Time in Hollywood، فیلم قابل تحسین و شایان توجهی است، خصوصا بخاطر بازی قوی برد پیت که توانست اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در این فیلم را از آن خود کند و همچنین طراحی صحنه بی نظیر و خیره کننده ای که دارد.
روزی روزگاری در هالیوود، شاید بهترین فیلم تارانتینو نباشد، اما هنوز هم می توان گفت، این کارگردان مشهور هیچ فیلم بدی ندارد و حتی اثر اخیرش هم زیبایی های خودش را دارا است.
پیشنهاد مجله سینما تیکت: نقد فیلم پلتفرم : استعارهای خشن از دنیایی خشنتر!
– این فیلم، نخستین فیلم تارانتینو است که دیگر هاروی واینستین (Harvey Weinstein) تهیهکننده آن نمی باشد. این تهیه کننده ثروتمند که موسس کمپانی معروف سرگرمی و فیلم MIRMAX است پس از اینکه در دادگاه به محکوم به سوءاستفاده جنسی شد، تارانتینو همکاری اش با او ار قطع می کند.
– روزی روزگاری در هالیوود توانست ۳۸۹ میلیون دلار در سراسر جهان فروش کند و این در حالی است که برای ساخت این فیلم، تنها ۹۰ میلیون دلار هزینه شد.
– روزی روزگاری در هالیوود، بعد از فیلم دیدنی Django Unchained، دومین فیلم پرفروش تارانتینو است.
– روزی روزگاری در هالیوود در هفتاد و هفتمین مراسم گلدن گلوب، توانست در چند شاخه (از جمله بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین طراحی صحنه، بهترین کارگردانی و فیلمنامه اقتباسی و…) نامزد دریافت جایزه شود و در انتها، جایزه بهترین فیلم موزیکال کمدی، بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش مکمل مرد را به خود اختصاص دهد.
– فیلم در نود و دومین دوره جوایز اسکار، توانست مفتخر به دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین طراحی صحنه شود.
– مثل اینکه قرار است بر اساس فیلم روزی روزگاری در هالیوود، سریالی تحت عنوان Bounty Law ساخته شود؛ خود تارانتینو گفته کارگردانی ۵ قسمت از این سریال را برعهده خواهد گرفت البته در این سریال دیکاپریو بازی نخواهد کرد.
– یکی از حواشی جالب توجه فیلم که واکنش های زیادی هم به دنبال داشت، حضور شخصیت رزمیکار معروف چین، بروس لی است. در جایی از فیلم، بروس با کلیف درگیر می شود و کلیف موفق می شود بروس را به یک ماشین بکوبد. “شانون لی” دختر بروس، طی مصاحبه ای با Hollywood reporter گفته که تارانتیو خواسته از پدرش چهره ای نژادپرستانه به نمایش بگذارد.
نظرتان در مورد این فیلم را با دیگر خوانندگان مجله سینما تیکت در میان بگذارید.